انتشارات روز بهان منتشر کرد:نسخه ی ویژه ی چاپ پنجم من،شناگر از کودکی در آب غوطه خورده ی شمالی،اگر در دریا به آسانی غرق نمی شوم،در دامنه ی سبلان،به ناگهان،چنان گل باران شدم که یکپارچه خیس از عطر زنده ی گل ها،چتری از رویای رنگ بالای سرم گشوده شد،و زیر چتر،کوله ام را زمین گذاشتم- روی سبز- سفره ام را باز کردم،و خسته ی خسته،پنیر تبریز را با خیاری که طراوت و تردی پوستش چاقوی زنجانی ام را خجل می کرد،لای نان تازه ی دهی گذاشتم... چه عطری،خدای من! صدای زنبور می آمد، و تورا دیدم که از دور می آمدی ....فروشگاه اینترنتی 30 بوک