انتشارات میلکان منتشر کرد:در لحظه ی عاشق شدن حسی هست كه انگار پیشینه ی صدها ساله دارد و چند نسل از همین حس، پشت هم قرار گرفته تا این لحظه ی خاص و این تقاطع فوق العاده شكل بگیرد. شاید احمقانه به نظر برسد؛ اما در قلب تان و در مغز استخوان های تان حس می كنید كه از همان اول قرار بوده است همه چیز به همین نقطه از زمان ختم شود و همه ی پیكان های نامرئی به آن اشاره می كرده اند و حتی خود جهان و عالم هم همین لحظه را از مدت ها پیش تدارک دیده است و شما تازه دارید متوجه آن میشوید و حالا دارید به نقطه ای می رسید که همیشه قرار بوده است برسید.کار عشق همین است: کاری میکند که میخواهی دنیا را از سر بنویسی. کاری میکند بخواهی شخصیت ها را انتخاب کنی، صحنه را بسازی و داستان را پیش ببری. کسی که دوستش داری مقابلت می نشیند و میخواهی هرکاری از دستت برمی آید، برای ابدی کردن این لحظه انجام دهی.از متن کتابداستان لویتان بدیع، بی نظیر و به شکل درد آوری صادقانه است. او در این اثر، معضلات گیج کننده و سخت دوران جوانی را به زیبایی بررسی میکند مثل حس بیگانگی با خود و پیدا نکردن جایگاه. من این کتاب را نخواندم؛ بلکه بلعیدمش. جودی پیکولتنوشته ای سرشار از جملات هوشمندانه و عمیق...لویتان باعث میشود به سرعت بخوانید و پیش بروید. او این کار را با پیچ و خم های داستان اصلی و دیدگاه های جالب «آ» رایج به هویت، انزوا و عشق انجام میدهد. هر روز این قدرت را دارد که به قلدرها نیز هم دردی بیاموزد و این کار را با جواب دادن به سوالی مهم انجام میدهد: چه حسی دارد من جای تو باشم، حتی اگر شده فقط برای یک روز مجله ی انترتینمنت ویکلیفروشگاه اینترنتی 30 بوک