انتشارات هشت منتشر کرد:و دنیایکی از قفسه های کتابخانه ی من بودوقتی موهایت را فلسفه می بافتمدکارت دم اسبیمن خودکشی می کنم پس هستمو می توانم از فردادر کتابی که آدم هایشیک سطر در میان گریه می کنندتا آخر آفتاب بخوابممن خودم را از یک کتابخانه ی عمومیامانت گرفته امآقا شما مرگ را ندیده اید