انتشارات آگه منتشر کرد:شرمنده شدم. همیشه در چیزهای دیگران کاوش میکردم. حتا بلد بودم با بخار پاکت نامه را باز کنم و بعد دوباره بچسبانم اش. مادر مجموعه ای نامه داشت، مربوط به دوران جوانی اش، که در آن ها خطاب به دوستی همه ی رازهایش را گفته بود. کمی پیش از مرگ اش روبانی دور آن ها پیچید و ازمان خواست آن ها را بسوزانیم. این کار را کردم- اما اول خواندم شان. دفتر خاطرات دوست دخترهایم را میخواندم و به کمدهاشان هجوم می بردم؛ بلد بودم چه طور میزهای پزشکان همکارم را وارسی کنم. و حتا بیمارهایی بودند که محتویات کیف شان را به دقت بررسی میکردم. هیچ وقت پولی ندزدیدم. به دنبال چیز دیگری بودم. راز، ضعف آدم ها، و چیزهایی که هیچ کس نمی دانست به جز منفروشگاه اینترنتی 30 بوک