انتشارات فنی ایران منتشر کرد:من به مرغ مینا آب دادم. دانه دادم. پرهایش را شانه زدم. اما مرغ مینا یک کلمه هم با من حرف نزد.برایش شعر خواندم، رقصیدم، قلقلکش دادم. اما باز هم حرف نزد. بابا گفت:«فکر کنم دلش برای خانه اش تنگ شده.»مرغ مینا هم مثل طوطی داستانطوطی و بازرگان مولوی غمگیناست. نارگل ولی مرغ مینا را مثل خواهرش دوست دارد و نمی خواهد بگذارد او از پیشش برود... .کمی سخت است اما دوست داشتن یک راز دارد و آن، در بند نکردن حس خوب آزادی است.فروشگاه اینترنتی 30 بوک