این كتاب در قالب یك رمان به بیان مشكلات تولید و پروسه برخورد با آنها میپردازد. آلكس روگو، مدیر یك كارخانه است و با مشكلات همیشگی تولید درگیر است: كالا با تأخیر به دست مشتری میرسد، مقدار قطعات نیمهساخته مرتب افزایش مییابد، خروجی كم، هزینهها زیاد و كارخانه ضررده است. خطر نه تنها موجودیت كارخانه، بلكه زندگی خانوادگیاش را هم تهدید میكند. او و پرسنلش تصمیم میگیرند وضع را تغییر دهند... . هدف مفاهیم سادة مدیریت را انتقال میدهد و تئوری محدودیتها را قابل اجرا میكند. این تئوری راهحلی اجرایی برای كارخانههایی كه با كندی تولید و بازده پایین دست به گریبان هستند، ارائه میكند و دربردارندة یك روند دائم و تكرار شوندة پیشرفت است.