انتشارات آیین فطرت منتشر کرد:بچه که بودم، مادرم برایم جوجه میخرید؛ از همین جوجه های رنگی؛ دانه ای پنج تومان. اولش فکر نمیکردم بزرگ کردنشان، کار چندان سختی باشد؛ اما بعد فهمیدم پرورش جوجه ها، فوت و فن خودش را دارد. پیرزن ها و پیرمردهای محله مان، از دستم عاصی بودند، از بس که به سراغشان میرفتم و از تجربه هایشان میپرسیدم.من، تنها نگران پرورش جسم جوجه هایم بودم و همین نگرانی، مرا وا میداشت که به دنبال راه صحیح پرورش آن ها باشم.حالا که بزرگ شدم ام، بچه هایی دارم که باید هم جسم و هم روحشان را پرورش دهم، اما یک سوال؛ دغدغه من برای پیدا کردن راه تربیت فرزندانم، آیا به اندازه نگرانی ام برای پرورش جوجه هایم هست؟