انتشارات بوتیمار منتشر کرد:گاه شاعری از خوشبختی یا آزادی یا شعر یا انسان و ...چنان عاشقانه و پی جویانه سخن گفته است که دریغ است در رویکردش تامل نکنیم .در این تال اشکار می شود که عالی ترین لحظه های تغنی شاعران هنگامی است که با هر چه در جهان و زبان هست،رابطه ای عاشقانه برقرار می کنند . یا از دل عشق بدان می نگرند. و یا آن را با عشق می سنجند. و چنان که در همین نمونه ها پیداست،یکی واگویه ای از عمق دردهای جامعه اش را عاشقانه نام می نهد؛دیگری درنگی اجتماعی-فلسفی بر هستی امروزین و دیروزین انسان را «غزلواره»می نامد.یکی در این همانی با طبیعت تغنی می کند،و دیگری در سوگواری بر تاریخ سیاسی میهنش به تغزل می پردازد.نتهی وجه مشترک همه آنها ذهنیتی غنایی است که از جز به کل تعمیم می یابد،و ابعاد وسیع روح آدمی را باز می نماید. اما آنهایی که در نخستین گام عاطفی خویش به طرح یا ستایش جسمیت،کامجویی،حالات حجرو وصل معمول،و ویژگی های واقعی یا آرمانی معشوق معین می پردارند،گاه تنعا مدخلی بر این تغنی گسترده می گشایند،و چه بسا که برخی در همان مدخل نیز در می مانند.فرشگاه اینترنتی 30بوک