انتشارات گل آذین منتشر کرد:حال دو هفته گذشته و من ظاهرا در آستانه ورود به رویایی دیگرم، با چشمانی بازتر، و با همان جان و تن.هنوز نامه ایم را به یاد دارم که در سکوت چندین بار خواندم. به این امید که پژواکی در من برانگیزد. .و این شعری است منثور هدیه به تو؛ «پریانی بودند سیاه در رقص و پایکوبی بر شب آبی رنگ، و گذشتن از مرز آبی آن بلور ناممکن بود. اندوه آبی رنگ من و سایه تو، رنگ آبی درد بی اشک، سکوت آبی تو در همه درد من و چشمان تو...دریای سیاه پهنه ور سرگردانی حایل به میان امید و آرزوی من.»