انتشارات ایران بان منتشر کرد:رزا روی پنجه ی ریگو نشست و پاهایش را تکان داد:(ریگو تصورش را بکن که کتابی درباره ی ما نوشته می شد!)ریگو لبخند زد: (رزای عزیز، (دوستی پلنگ و موش!) هیچ کس باورش نمی کند. و اصلا ما چنان رنگارنگ و گرم و طولانی و بزرگ است که در هیچ کتابی نمی گنجد.)می تونا هم خندید و هم به فکر فرو رفت؟ اگر با ریگو و رزا همراه شوی، می توانی!فروشگاه اینترنتی 30 بوک