انتشارات نون منتشر کرد:قمر بغض می کند. موهای آشفته سیاهش از گوشه چارقد پیداست. اشک هایش می ریزد.می گوید :« با این ماهی که به پیشونیم زدی با این ماه چکار کنم؟مگه قرار نبود دیوزاد همه آرزوهای منو برآورده کنه ؟ من هر روز اومدم ، گل سرشو آوردم ، همچین و همچون کردم ، خونه رو گلستون کردم که به آرزوهام برسم . . . »دیوزاد سرش را بالا می آورد و با پوزه جلوآمده و چشم های گرد به قمر نگاه می کند :«بیا تا ببوسمت!؟»قمر داد می زند :« چه فایده برای من داره! بوسه تو برای من چه فایده ای داره؟من پسرم رو می خوام .پسرم...تو گفتی هر چی بخوای... هر آرزویی...همه این مدت کتک خوردم از غلام ، فرار کردم از میون زباله ها که بیام ته این چاه کارهاتو بکنم و تو فقط منو می بوسی تا روی پیشونی من ماه در بیاد . چه به درد من می خوره...»دیوزاد اشک های گردش می چکد روی زمین و تق تق صدا می دهد:« تقصیر ما نیست قمر...»فروشگاه اینترنتی 30 بوک