انتشارات چشمه منتشر کرد:(بیا آلبرت، گوش کن چی به ت می گم. بهتر نه که دست از کار بکشی.)باز که این شروع کرد! چه خوب یکی دو ساعتی از دست اش راحت بودم ها. هربار کخ خودش را مانند حلزون صدف گم کرده، درون چیزی که روی سرش کار کلاه را می کند، فرو می رود، باید منتظر برخاستن یک موسیقی ناهنجار و خشن از خروپفی باشم که (آلبرت) گویان از ته گلوی او به راه می افتد.فروشگاه اینترنتی 30 بوک