انتشارات روزگار منتشر کرد :دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوشوز شما پنهان نشاید کرد سر می فروشگفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می گردد جهان بر مردمان سخت کوشوان گهم در داد جامی کز فروغش بر فلک زهره در رقص آمد و بربط زنان می گفت نوشبا دل خونین لب خندان بیاور همچو جامنی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنویگوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش گوش کن پند ای پسر وز بهر دنیا غم مخور گفتمت چون در حدیثی گر توانی داشت هوش در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنیدزان که آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوشفروشگاه اینترنتی 30 بوک