کتاب ابله (2جلدی)

انتشارات مجید منتشر کرد:هرگز فکر نمیکردم این دهکده را ترک کنم، هیچ وقت به فکرم نمیرسید روزی به روسیه برگردم؛ توی قطار فکر می کردم: «حالا دارم میروم به سوی آدم بزرگ ها، شاید چیزی درباره ی آن ها نمیدانم، ولی زندگی جدیدی برایم آغاز شده است.» تصمیم گرفتم شرافتمندانه و با جدیت تلاشم را شروع کنم. به این فکر افتاده ام که سر کردن با آدم های بزرگ شاید آن گونه هم که فکر میکردم دشوار و ملال آور نباشد. برای شروع این زندگی جدید، تصمیم گرفتن با همه مودب و روراست باشم. بی شک چز این، چیز دیگری از من انتظار نخواهند داشت. شایداین جا هم مرا یک بچه فرض کنند، خب چه اهمیتی داردهمچنین مرا یک ابله بیانگارند. از خودم میپرسم چرا؟ به راستی در گذشته چنان بیمار بودم که شبیه فردی ابله بودم؛ اما در حال حاضر از چه نظر ابله هستم، چون درک میکنم مرا اینگونه فرض میکنند؟ وقتی وارد جایی میشوم، فکر میکنم: «مرا ابله می انگارند، حال آن که آدم باهوشی هستم، همه چیز سرم می شود و آن ها این موضوع را درک نمیکنند.»بیشتر وقتها به این فکر میافتم... .