آرام میرود و من رفتنش را نگاه می کنم. می رود و حرفش اکو می شو در درون گوش هایم. یک بار دیگر ویران می شوم. این بار میمیرم. دست و پایم می لرزد. چه مرگم شده ؟ چه انتظاری از او داشتم ؟ چرا آدم نمی شوم. چرا درک نمی کنم که برایش تمام شده ام. چرا درد نمی کنم بلایی که سرش آوردم ، عشقش را خاموش کرد چرا آدم نمی شود! ؟...