انتشارات اتفاق منتشر کرد:رابیندرانات تاگور (Rabindranath Tagore) (????-????) عمر پرباری داشته که در طى آن در زمینه هاى گوناگون فرهنگى، سوای شاعرى، کارنامهی بلند و درخشانى پدید آورده است، که حتا با یک نگاه زودگذر به آن هم میىشود این را فهمید: بیش از سى نمایشنامه و صد داستان بلند و کوتاه دارد، با بیست مجموعه مقاله در این زمینهها: دستور زبان، عروض، تاریخ، علم، مسائل اجتماعى و سیاسى، فلسفه و دین و یادداشتهاى روزانهی بسیار، نامههاى بىشمار، سفرنامهها، کتابهاى درسى براى کودکان و خیلى چیزهاى دیگر. فیلسوف و نقاش و موسیقىدان بوده: پردهها کشیده و دو هزار ترانه و سرود ساخته؛ در کار آموزش شوق و شور بسیار داشته؛ دانشگاه ویشوَه بهارَتى را بنیاد گذاشته؛ مستقیم و نامستقیم در سیاست هند نقش چشمگیری داشته، گِرد عالم گشته و شادى و همدلی را بشارت داده است. از رهگذر آثار و کارهایش هند در آن ایام نامور شده بود؛ رویهمرفته چنان شخصیت چشمگیرى داشته که مهاتما گاندى میگوید دراینباره بارها اندیشیده و به این نتیجه رسیده که برجستهترین چیزى که در تاگور هست همان شخصیت اوست. اما، با همهی اینها، نمیدانم چرا بیشتر ما فکرمیکنیم تاگور فقط شاعر است؟ شاید براى این باشد که هرچه جز شاعرى اوست همه تجلى همان شاعرى اوست. اما از شاعریش، همین بس که هزار شعر مشهور دارد. از یک چنین عظمتى سخنگفتن، بحرى در کوزهیى ریختن یا از تنگناى روزنى به جهانى حیرتانگیز نگاهکردن است. راستى چهطور مىشود از ارزش مردى گفت که در هنرش آسودگى و آرامش و آگاهى براى جهانى آورده که بوى باروت و خون مىداده؛ و او چراغدلانه در جهانى زیسته که ظلمت دو جنگ جهانیش آبروى انسانیت را به ریمِ وهن و نکبت آلوده است، جهانى پر از «هذیان نفرت»، چنان که تاگور مىگوید. تاگور در 1941 درمىگذرد، یعنى در هنگامهی جنگ جهانى دوم. او جنگ را یک رابطهی انسانى مىبیند نه یک رابطهی سیاسى صِرف؛ و آن را نشانِ نقص و ناپروردگى انسانها و دوربودنشان از کمال انسانى مىداند. اما در چنین هنگامهی آتش و آسیب و نومیدى، خاصه در هند آنزمان، او هنوز امیدوار است که انسان بتواند خودِ راستین و جهانِ حقیقى خود را دریابد و بشناسد. شاید به همین دلیل است که مهاتما گاندى او را «نگهبان شرق» نامیده؛ و چینىها او را «خورشیدى با توان تندر» خواندهاند.فروشگاه اینترنتی 30 بوک