انتشارات سنایی منتشر کرد:ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شویپدرم مولف محقق بی ادعای کتاب حاضر، عارفی وارسته، در پی«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» وادی فقر و فنای مرسوم تصوف را برگزید تا شاید مس وجودش به توجه صاحب حکمتی زر شود.در مسیراین تحول اگر برای «ای در رخ تو پیدا انوار پادشاهی»مصداقی می یافت.چون زمانی را با او سپری می کرد از «در فکرت تو پنهان صد حکمت الهی» خبری نمی دید،و با «نشنیده ام که ماهی بر سر نهد کلاهی»سروده مصلح الدین سعدی به دنبال استاد مهذب، راهش را ادامه می داد، میفرمود:«مرغان قاف دانند آئین پادشاهی» نه طبیبان مدعی.راه جستجو را با همان شوق و اشتیاق طی می کرد تا شاید نشانی از طیب الهی به دست آورد و تجسم«ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزت» را بیند و درد « عمریست پادشاها کز می تهیست جامم» به او می گوید.ولی چه سود که جز غم بر غم نهادن حاصلی آیدش نمی شد...