انتشارات افکار منتشر کرد:... [صبح. اتاق من. در میزنند.]من: بفرمایید.[در باز میشود، آهسته و خجولانه. دخترک زیبای هجده سالهئیوارد میشود. دخترک با چشمان بیمناک و از حدقه در آمده به منمینگرد و کیف دستیاش را سخت میفشارد.]دخترک: من... من... شنیدهم هنرهای نمایشی درس میدید. ...