انتشارات در دانش بهمن منتشر کرد:زندگی ما، دست کم از جهتی درست مانند فیلمهاست. بازیگران نقش اصلی را خانواده و دوستانتان تشکیل میدهند. بازیگران نقش دوم شامل همسایهها، همکاران، معلمها، و آشنایان هرروزه است. بازیگران متفرقه نیز وجود دارند: دختر پشت صندوق سوپر مارکت با آن لبخند زیبایش، فروشنده صمیمی در پیاله فروشی محل، آدمهایی که سه روز در هفته در باشگاه با آنهاتمرین میکنید. البته هزاران سیاهی لشکر دیگر نیز هستند آدمهایی که مانند آب از آبکش در هر زندگیای سرازیر میشوند، یکبار به چشم میآیند و دیگر هرگز پیدایشان نمیشود. نوجوانی که در قسمت کتابهای داستانی مصور در کتابفروشی بانزاند نوبل گشت میزند، و به اجبار باید یواشکی از کنارش رد شوی (زیر لب بگویی «عذر میخوام») تا به مجلهها برسی. زن لاین کناری که پشت چراغ قرمز، برای تجدید رژلبش از فرصت استفاده میکند. دست فروشی که در بازی بیس بال پاکتی بادام زمینی به شما میفروشد.ولی گاهی فردی که با هیچکدام از این دستهبندیها جور درنمیآید وارد زندگی شما میشود. این همان ژوکریست که در فاصلههای زمانی عجیب و غریب در طول سالها، اغلب در لحظات بحرانی، از دسته ورق بیرون میپرد. در فیلمها اینجور شخصیتها را شغل پنجم یا عامل تغییر مینامند.