انتشارات آشیان منتشر کرد:کتابی که به من امانت داده بودی، حتی اگر گمش میکردم، باز هم دستهایت را میدیدم که این پارهی آتش را محکم گرفتهاند تا از سرمای جهان در امان بمانی.دستت روی صفحهای، زیر چند کلمه را با مداد خط کشیده است. هیچ پاک کنی برای محو این زمین لرزه وجود ندارد.سخنم را دریاب: فقط میخواهم بگویم که نفس کشیدن، تنها نفس کشیدن بدون تو، یا به سوی پنجرهی برف گرفته قدمی برداشتن، مانند آن است که میلیاردها بار خنجرم بزنند.آدمهایی هستند که دوست داریم دائما حرف بزنند، که صدایشان تا آخر دنیا ادامه داشته باشد. شنیدن صدایت را دوست داشتم افت و خیزهای نفست، آن تار صوتی آفتابی صدایت را بشنوم.شیوهی بازگشت تو از گذشته، برداشتن آجری از دیوار زمان و نشان دادن لبخند کوتاهی از روزنهی آن، چقدر زیباست.لبخند تنها نشانهی گذر ما از جهان هستی است.