در آنجا، چشم جوان به مردی افتاد كه چهرهای تیره داشت و دانست كه تیرگی و سوختگی چهره آن مرد، از آفتاب و باد میباشد اما از لحاظ قیافه زیباست. چون شیرزاد قهستانی در آن موقع، هنوز بر سجاده نماز نشسته بود، موسی نتوانست بفهمد كه آیا بلند قامت است یا كوتاه قد. ولی مشاهده كرد كه ریش او سفید و سیاه و سفید ولی خیلی كمپشت است و مثل راهنمایان شب گذشته، كلاهی كوچك و مدور، از نمد بر سر دارد...