انتشارات اختران منتشر کرد:آن پرتو رقصات با شراره های خمیده ی زرد و سرخ اش آذین درخشان گرد سرم که به میوه ی کاجی شعله وری می ماند اینک چه شد؟چه پشت اسبی رمنده و چه نشسته بر زانوانم چه خمیده در کنج خلوتی مدام و چه در میان مردمانم آن هاله ی زرین این جا بود پیش از این ندیدی اش؟گفت:ندیدم