انتشارات ققنوس منتشر کرد:میگویم:که عاشق چشم های عسلی اش شده بودی؟سام میگوید:جوانی بود و...پشت به دیوارکوب تکیه داده به مبل سایه اش تلنبار شده بر تکه ای از سنگفرش جلوی پایش.شاهکار میگوید:جوانی و سرکشیمی خندم:طغیان احساس سهیل روی زمین زانو زده است و ماشین باری زرد کوچکش را روی سنگ های سبز کف هال سر می دهد.شاهکار میگوید:خوش به حالت بابا فقط یک بار عاشق شده ای و قلم مو را توی رنگ نارنجی و اکر میزند.برمی گردد رو به من:رحم داشته باش مامان یک بار جفت چشم عسلی فقط یک بار عاشق میگویم:پس سهم من چی؟میگوید:دوستت داشته.دوست داشتن با عشق فرق میکند.