انتشارات پرسمان منتشر کرد:شبهای روستا شبهای مهتابی و زلال آبی آسمان بود ستاره های درخشان بر گونه ی آسمان لاجوردی از یک طرف آوازهای پرنده های کوکو و پاپوی از طرف دیگر دل انسان را تسخیر میکرد نوای دل انگیز جیرجیرک در شب و آوازهای موسیقی سمفونیک غوک ها از میان مزارع و نهرهای اطراف دهکده زندگی را شیرین و دلنشین میکرد دل و جان آدمی را تا اعماق هستی و آفاق بیکرانه و عشق سوق میداد و گاهی بی اختیار تو سن خیال را سوار می شدیم در میان انبوهی از ستارگان ئ در کوچخه های آسمان سفر میکردیم با تک تک ستارگان طرح دوستی می ریختیم و پای صحبت دلشان می نشستیم.