یکی فریاد می کشد و خواب مارهای کویری را می آشوید.یکی می نشیند و پنهان از چشم مارمولک ها چشم هایش را زیر ماسه ها می کارد!یکی جوی کوچکی از اشک تدارک دیده تا در زمین ریشه بگیرد.یکی خودش را به گونه ای معکوس در زمین دفن کرده است.دو پای نحیف از شن ها بیرون است که دو چشم درشت در کف آن ها می درخشد. (از متن کتاب)