در پی تحولاتی که در سده های گذشته به دست اندیشمندانی چون گالیله،دکارت،کانت،هگل در علم و فلسفه و تفکر تاریخی پدید آمد،اعتقادات کهن-اعتقاد به نوعی نظم اخلاقی جهانی،به امکان شناختی مطلق-رفته رفته تحلیل رفت.جزمهای سنتی که از بین برود،انسان یکه و تنها می ماند و چاره ای ندارد جز اینکه به منابع و تدابیر خویش متوسل شود.در این میان موجی تازه برخاسته،جهشی ژرف در شیوه ی اندیشه ی شماری متفکران جدید از جمله کی یرکه گور،نیچه،آلبرت شوایتسر،یونگ و ویتگنشتاین مذهب را هرروز بیشتر و بیشتر از باورهای انحصاری و وحدت گرا رهانیده و به سوی ن.عی کثرت گرایی سوق می دهد.ایمان دینی را باید امروزه طریقتی معنوی،گونه ای اخلاقی و مفهومی حیات بخش انگاشت و فارغ از جزمیات به اجرا گذارد.