به آب نگاه می کنم. تمام ریه هایم را خالی می کنم. عمیق از ته جان. بازدمی به اندازه یک عمر. دمی پس از آن به بلندی عمری که نمی دانم چه قدر بلند خواهد بود. اما می دانم که عمر است. عزیز است. غنیمتی است گرانبار، گران مایه. سکون کارون گلی رنگ، آرام پاره پوره های برگ انتخاب رشته را بلعید. قایق ماهیگیری آهسته به سمت درختچه ها می رود. می خواهد تورش را در آب پهن کند. می خواهد ماهی بیگیرد.از متن کتاب