زلفی بده بر باد و بگیر از همه جان راآشفته خود ساز زمین را و زمان رایک چند بیا با غزلیات نگاهتدر کوچه ما باز به پا کن هیجان رابا این خط و خال مینیاتور شده خویشیک بار برو سوژه بشو فرشچیان راآهویی و از جذبه چشمان سیاهتدیدم دوسه تا شیر و پلنگ نگران راتو پاک ترین علت این شعر عجیبینگذار کسی بو ببرد این جریان راهرچند که در شان شما نیست غزل هاممانند همیشه تو ببخش این هذیان را....