انتشارات گوهر دانش منتشر کرد:روزی روزگاری،پادشاهی با ملکه اش در قصری زیبا در کشوری ثروتمند زندگی میکردند.اما با گذشت سال های زیاد صاحب فرزندی نشدند و کم کم شادی آن ها تبدیل به غم شد.پیرزنی به آنان قول فرزند داد اما به این شرط که پادشاه و ملکه حق ندارند تا چهارده سال به دیدار او بروند در غیر این صورت خوشبختی آن ها از بین خواهد رفت.بالاخره دختر به چهارده سالگی رسید و تنها یک روز مانده بود تا پدر و مادرش او را ببینند اما پادشاه تحمل نداشت و به دیدن دخترش رفت...