, "شبی «شاپور»، ندیم خسرو پرویز، در ایوان مداین خطاب به شاهزاده درباره زنی با نام «مهینبانو» سخن میگوید كه از اران تا ارمنستان همه به فرمان اوست. و در ادامه میافزاید: این زن برادرزادهای با نام «شیرین» دارد. خسروپرویز درباره شیرین شب و روز میاندیشد و سرانجام قرار از دست داده و چاره كار از شاپور میخواهد , شاپور در طلب شیرین به كوهستان ارمن رفته و با رسیدن به آنجا تصویر خسرو پرویز را بر كاغذ نقاشی و بر درختی آویزان میكند. شیرین با مشاهده چهره خسرو پرویز بیهوش میشود و زمانی كه به هوش میآید و آن تمثال را میطلبد ندیمانش میگویند كه دیوان آن را از ما دزدیدند. شیرین از آن پس برای دیدن خسروپرویز سوار بر اسب شده و به قصد مداین میتازد , از طرفی نیز فرهاد به كار تیشهزنی مشغول است و به عشق شیرین گرفتار میآید، اما سرانجام بر سر این عشق جان میبازد. مجموعه حاضر مشتمل است بر چند داستان كهن فارسی نظیر خسرو شیرین، یوسف و زلیخا، و نل و دمن كه به نثر روان برگردانده شده و با معرفی اجمالی نویسندگان آنها در آغاز هر داستان همراه است."