آن قدر شیفته اش بودم که کاملا فراموش کردم چه کسی همراهم خواهد شد من تمامی احساساتم را بیهوده فدای کسی کردم که هیچ قدرش را نمیدانست و فراموش نمودم که برخی از انسان ها هیچ گاه تغییر نخواهند کرد...این را باید پذیرفت من نه توانستم تغییری در او ایجاد کنم و نه توانستم خود را متقاعد به پذیرش کنم و بارها آزمودم هم او را و هم خود را در نهایت هیچ چراغی روشن کننده نبود و شب را پایانی به دست نیامد شب من نهایتی جز تاریکی و آزمودن آزموده ها نداشت.