انتشارات کارآگاه منتشر کرد:پوآرو پرسید: «و آیا خانم لایدنر این کار را با او میکرد؟» ناگهان نیش امات باز شد، گفت: «نه او با سوزن گلدوزی سوراخ سوراخش کرده بود. این شیوه کار او بود. البته کارل برافروخته میشد، درست مثل یک بچه وحشتزده، با سر و صدا فریاد میزد. سوزن سلاح دردناکی است». دزدکی نگاهی به پوآرو انداختم و به نظرم لرزش جزئی لبهایش را دیدم. پرسید: «اما شما که باور نمیکنید کارل رایتر او را کشته باشد؟» همسر دکتر لایدنر نیمه شب با فریاد از خواب برخاسته و ادعا میکند که در پشت پنجره، یک صورت مرموز را دیده است. او به پوآرو میگوید که سالها با ترس از به قتل رسیدن، زندگی کرده است. او متقاعد شده که همسر اولش که سالها پیش مرده، هنوز زنده است و مصمم است او را به قتل برساند. اما بزرگترین ترس این زن به زودی به واقعیت میپیوندد. جسد او در اتاقش پیدا میشود و تمام کسانی که در پروژه اکتشافی کار میکنند، در مظان اتهام قرار میگیرند. حالا نوبت اکتشاف پوآرو فرا میرسد و چیزی نمیگذرد که او در میانه آب و هوای داغ بینالنهرین درمییابد که حسادت جنسی، رقابت حرفهای و رازهای تاریک شخصی، عامل آن جنایت بوده است. کتاب «قتل در بینالنهرین» نوشته آگاتا کریستی با ترجمه محمود حبیبی توسط نشر هرمس به بازار آمد.