امروز با ساشا دختر عمویم در خیابان مصادف شدم. چه وضع وحشتناكی دارد! بیچاره در لب پرتگاه نابودی است! من از گوشه و كنار شنیدهام كه آمافیودورونا در جستجوی من است. گمان می كنم كه او هرگز از تعقیب من دست بر نمیدارد، برای من پیغام داده است كه میخواهد مرا عفو كند و آنچه گذشته است را به دست فراموشی سپارد و خودش عزم دیدار مرا دارد.