حرفهای مهران چیزی نبود جز حرفهای دل خودم برای همین دیگه با شنیدن عاشقانه هایش شگفت زده نمی شدم. روزهایی که کنار هم بودیم فارغ از هرکس و هرچیز فقط سرگرمی ما شده بود دو تا قلب عاشق که با هم دست به دست می کردیم و فقط خدا می دونست که از اینجا به جایی، چه لذتها که نمی بردیم. مهران هنر عشق ورزیدن رو خوب بلد بود و همیشه در اوج رضایتمندی از انتخاب همسر و شریک آینده خود می گفت: تو نعمت بزرگ هستی که خداوند به من هدیه کرد. توی دنیای به این بزرگی همین که تو رو دارم برای من کفایت می کنه. فقط آرام، یه جوری مطمئنم کن که برای همیشه با من می مونی...