انتشارات شقایق منتشر کرد:...فکر میکردم التهاب نگاهت، موجهای قرار دریاست. آخه مردی چون تو عاشق دختری گریخته مثل من؟ اما انگار واقعیت داشت! میدیدم...احساس نگاهت رو میفهمیدم و درک میکردم اما نمیخواستم باور کنم. حضور تو آرومم میکرد، حرفات برام دلپذیر و شنیدنی بود و حس به وجودم هدیه میکرد که وصف نشدنی است... تمام آن لحظات را میدیدم اما نخواستم باور کنم. مثل حالا که نمیخوام برم اما مجبورم!