رئیس کتابخانه در مورد رعایت مقررات کتابخانه خیلی سختگیر است. روزی شیر بزرگی وارد کتابخانه می شود . هیچ کس نمی داند چه کار کند . هیچ قانونی در مورد آمدن شیر به کتابخانه وجود ندارد .شیر هر روز به کتابخانه می آید کم کم همه به دیدن او عادت می کنند. او دوست دارد گوشه ای بنشیند و به داستانی که معلم کتابخوانی برای بچه ها می خواند ، گوش دهد .تا این که روزی برای خانم کتابدار اتفاقی می افتد و سیر برای کمک به او مجبور می شود از مقررات کتابخانه سر پیچی کند.