در چشماندازی حزنآور از آینده نزدیك، دوازده پسر و دوازده دختر مجبورند در نمایش تلویزیونی زندهای به نام بازیهای گرسنگی شركت كنند. در این بازیها فقط یه قانون حاكم است: بكش تا زنده بمانی. وقتی كتنیس اوردین شانزده ساله فداكاری میكند و به جای خواهرش وارد این بازیها میشود، مرگ خود را به چشم میبیند. ولی كتنیس در گذشته نیز با مرگ رویارو گشته و تلاش برای زنده ماندن جزیی از سرشت او شده است...