انتشارات مروارید منتشر کرد:چگونه شد که به آن سرعت آغوش برهم گشودیم؟ چه کسی سراغ آن یکی رفت؟ چه کسی پیشقدم شد؟ بیتردید من... به مجرد اینکه صدایم را بازیافتم و سکوت فراگیری را که در آن ایستاده بودیم و به یکدیگر خیره شده بودیم، شکستم، بیهیچ پیش زمینهای به او گفتم که خیلی وقت است، خیلی وقت است که منتظرش هستم، و او را در رویاهایم و در دانهها و مهرههای فالبینی میدیدهام، و اینکه حاضرم تا ابد عاشقش باشم- و چندین و چند قول و قرار دیگر. هیچ کتمانی در کارم نبود و هیچ شرم و خجالتی در وجودم...او متحیر و رنگپریده عقب عقب رفت، تا جایی که پشتش به دیوار رسید. مگر میشود زن عاقلی اینگونه با یک غریبه سخن بگوید؟این اثر چشم، گوش، ذهن، و قلب را تسخیر میکند و لذتی شگرف در درون انسان به جا میگذارد.