انتشارات موج منتشر کرد:فرنگیس سرش را تاب داد.نفسی تازه کرد و زین را دو دستی به سینه فشرد.اسبش با موج ها رفت.سپاهیان به رود نزدیک تر می شدند،می تاختند...شبرنگ شیهه کشید و چون نهنگی سر از میان موج ها بیرون آورد.کیخسرو درفش کاویانی را دید.از آن سو کشتی افراسیاب و کرجی های دور تا دور آن سراسیمه با موج ها می آمدند...