انتشارات بوستان منتشر کرد:باران خاطرات این چند سال همیشهدر سرزمین بهاری ام گم بود...چون گل نسترن همیشه به دنبال سرپناه و سایه ای به هر سو میگشتم...همیشه در ذهنم تو را چون سایه ای می دیدم که بی منت سایه ات را نثارم میکردی!اما من درک نمیکردم...درک نمیکردم که در پس این سایه هوای خنکی نهفته و منتظر یک اشاره است؟پس سایه ات را نثارم کنسایه ای خنک،سایه ای دلنشین،سایه عشق!