انتشارات مروارید منتشر کرد:وقتی در اتاقش را در بیمارستان باز کردم و دیدم روی تخت نشسته، نفس راحتی کشیدم، آخر هفته پیش با هم قرار ماهی گیری گذاشته بودیم. صبح تلفن کردم که بقیه قرارو مدارمان را بگذاریم که دخترش گفت.(بابا خونه نیست.)(کی می آید؟)(نمی دانم.)...فروشگاه اینترنتی 30 بوک