ثبت نام ناشران
  • یعقوب‌ترین یوسف یوسف‌ترین زلیخا

کتاب یعقوب‌ترین یوسف یوسف‌ترین زلیخا

با استفاده از دکمه ستاره این کتاب را به دیگران توصیه کنید.
    ویژگی های محصول
  • گروه سنی : عمومی
  • جلد : گالینگور
  • قطع : وزیری
  • قیمت : 119000 ریال
کتاب یعقوب‌ترین یوسف، یوسف‌ترین زلیخا، فیلمنامه زندگی حضرت یوسف(ع) است که سید مهدی شجاعی آن را نوشته است. کتاب یعقوب‌ترین یوسف، یوسف‌ترین زلیخا، فیلمنامه زندگی حضرت یوسف(ع) است که سید مهدی شجاعی آن را نوشته است. این کتاب شامل 26 فصل است و زندگی یوسف و زلیخا و یعقوب را به تصویر می‌کشد. در دوازده فصل اول قصه دوران کودکی حضرت یوسف است دورانی که برادرانش او را به چاه می‌اندازند و نزد پدر می‌روند و می‌گویند گرگ او را خورده. مناجات‌های یوسف در درون چاه و آزاد شدن او از چاه به دست یک کاروان و برده شدن یوسف به مصر را شامل می‌شود. در فصل سیزدهم قصه زلیخا توصیف می‌شود و دوران جوانی یوسف است. زلیخا عاشق یوسف شده است و سعی می‌کند هر طوری شده او را به دست آورد اما یوسف از خدایش شرم دارد نمی‌تواند این خواسته زلیخا را اجابت کند در این فصل جریان پیراهن دریدن یوسف و شهادت دادن نوزاد شیرخواره و مؤاخذه زلیخا توسط پوتیفار عزیز مصر آمده است. در فصل چهاردهم جریان بریدن دست زنان مصری از دیدن یوسف آمده است در فصل بعدی هم ادامه ماجرا می‌آید. زلیخا که می‌بیند به هر ترفندی نمی‌تواند یوسف را به چنگ آورد به زندانش می‌افکند، ماجراهایی برای یوسف در زندان پیش می‌آید همه زندانیان عاشق یوسف می‌شوند، یوسف آن‌ها را به اسلام دعوت می‌کند، بالاخره پس از هفت سال یوسف از زندان آزاد می‌شود. عزیز مصر خوابی می‌بیند که هیچ کدام از خوابگذاران از عهده تعبیر آن برنمی‌آیند، یوسف را خبر می‌کنند، یوسف علم تعبیر خواب دارد، خواب عزیز مصر را تعبیر می‌کند عزیز مصر یوسف را در دربار نگه می‌دارد،‌ پس از مدتی یوسف مشاور عزیز مصر می‌شود و این ایام زلیخا از دوری یوسف نابینا و پیر شده، همه جوانی و ثروتش را در راه یوسف خرج کرده و در جستجوی یوسف است، از آن سو یعقوب پدر یوسف هم از هجران یوسف نابینا و پیر شده، قحطی مصر را در بر گرفته. برادران یوسف به مصر می‌آیند تا گندمی بگیرند، یوسف آن‌ها را می‌شناسد. سرانجام هجران به سر می‌رسد و زلیخا به معشوق خود می‌رسد. گزیده متن زلیخا: این خدای لطیف از هر طرف که نگاه می‌کنی، ستودنی است. (ناگهان انگار به خود آمده) من اینجا چه می‌کنم؟ من اکنون باید در سجاده سپاس باشم. هنوز هزار حرف نگفته با خدا دارم. (سر به آسمان بلند می‌کند) خدا مرا ببخش! مدام فراموش می‌کنم که یوسف را از تو گرفته‌ام. (از جا برمی‌خیزد) و حواسم باید جمع‌تر باشد. (به سمت دری می‌گریزد) آمدم! خدا! آمدم. یوسف: صبر کن زلیخا هم‌چنان بی‌قرار و در حال فرار است، ردایش از پشت پاره می‌شود. پاره شدن لباس، حادثه‌ای است که ناگهان هر دو را در جا میخکوب می‌کند. لحظاتی هر دو به هم و به لباس پاره شده در سکوت نگاه می‌کنند و آرام‌آرام تبسمی شیرین بر لب‌هایشان نقش می‌بندد. زلیخا: (تبسمش به خنده و به قهقهه‌ای سرشار از لذت و رضایت بدل می‌شود) امروز به آن روز و این لباس به آن لباس، بی‌حساب (می‌گریزد)
مشخصات
نام نویسنده - مترجممهدی شجاعی
ناشرسوره مهر
گروه سنیعمومی
تعداد صفحات692
شابک9789645066015
نوبت چاپ1388
جلدگالینگور
قطعوزیری
برای ثبت نظر وارد اکانت کاربری خود شوید یا در سایت شهر کتاب ارومیه ثبت نام کنید.

فروشگاه رادلینا، بررسی، انتخاب و خرید آنلاین