انتشارات نیستان منتشر کرد:این رمان به قدری عریان از کار درآمده است که خودم هم خجالت میکشیدم همینطور لخت و عور، روانه کوچه و بازارش کنم.قصد داشتم سر فرصت، لباس شکیل و آبرومندی بر تنش بپوشانم و بعد...اما این کودک، از بدو تولد عجول بود و قدمهایش را دو تا یکی برمیداشت. پیش از آنکه من دستش را بگیرم و راهرفتن معقول را قدم به قدم یادش بدهم، شروع کرد به دویدن و شلنگ تخته انداختن، آنقدر که من به او نمیرسیدم و حریف نمیشدم.