انتشارات آفرینگان منتشر کرد:...«صدات یه جوری شده»مار گفت:«گا-رانج!گا-رانج!»و بعد آهسته گفت:«یه قورباغه تو گلومه!»مارمولک گفت:«آهان،من بلدم راست و ریسش کنم.»و شترش کوبید پشت مار.قورباغه از دهان مار پرت شد بیرون و روی چمن افتاد.بعد در یک چشم ببر هم زدن جست زد و مثل برق و باد از آن جا دور شد.مار فریاد زد:«شامم!اون قورباغه شامم بود.»مار ومارمولک زوجی شیرین و بامزه اند که مدام بگو مگو میکنند.کسب و کارهای باورنکردنی راه می اندازند و برای همدیگر قصه های پرشور و پرماجرا تعریف میکنند و جذاب تر این که هیچ چیز از عششق و دلبستگی آن ها به هم کم نمیکند.