ثبت نام ناشران
  • هشت داستان پیوسته (جغدبرفی)

کتاب هشت داستان پیوسته (جغدبرفی)

با استفاده از دکمه ستاره این کتاب را به دیگران توصیه کنید.
    ویژگی های محصول
  • گروه سنی : عمومی
  • جلد : شومیز
  • قطع : رقعی
  • قیمت : 185000 ریال
انتشارات مرکز منتشر کرد:کتاب داستانی «جغد برفی» نوشته فاطمه‌مهر خان‌سالار به تازگی توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.این کتاب مجموعه‌ای از 8 داستان به‌هم پیوسته را در بر می‌گیرد که چند داستان‌شان پیش از این، در فصلنامه‌های «زنده‌رود» و «مهراوه» به چاپ رسیده‌اند. اما برای چاپ در قالب این کتاب، بازنویسی‌ شده‌اند.عناوین داستان‌های این کتاب به ترتیب عبارت‌اند از: اثر آسانسور، شهراپیچ، دورهم‌نشینی‌های ما، تمام کردن یک رابطه، جغد برفی، سفر دریایی، بازگشت، طرفِ آفتابی خیابان.هرکدام از این داستان‌ها در مکان و زمان مختلفی نوشته شده‌اند. داستان اول کتاب، تابستان 94 در سنت اندروز، شهراپیچ دی‌ماه 90 در اصفهان و خرداد 94در ادینبرا بازنویسی‌شده، دورهم‌نشینی‌های ما بهار 80 در اصفهان و سال 93 در داندی بازنویسی شده، تمام کردن یک رابطه تابستان 80 در شیراز و سال 93 در سنت اندروز، جغد برفی در سال 93 در داندی، سفر دریایی سال 93 در سنت اندروز، بازگشت زمستان 93 در ادینبرا و طرف آفتابی خیابان هم اردیبهشت 93 در داندی نوشته شده است.در قسمتی از داستان «سفر دریایی» از این کتاب می‌خوانیم:می‌دانستم گذاشتن و رفتن که زنانه و مردانه ندارد، اما پرانده بودم و حالا باید یک کاری می‌کردم. مچ دست‌هایش را روی فرمان گذاشته بودم. انگشت‌ها در هم‌گره‌کرده، به بوته‌های حاشیه پارکینگ نگاه می‌کرد. گفتم: «رفتی سیدنی برو قایقرانی یاد بگیر.» بلند خندید. انگار «ها»یی تهِ گلو آماده داشته باشد که بی‌مقدمه بیرون بیندازدش و بعد دیگر فقط «آ»ی مقطعی بماند که با ضربه‌های دستش روی ران همراه بشود. همیشه همین‌طور می‌خندیده. اگر ایستاده بود، کمی به جلو می‌خمید و به چپ و راست سر تکان می‌داد تا وقتی که خنده را به یک «های» کشیده تمام کند یا مثل حالا به مسخرگیِ حرف بی‌ربطی که زده بودم سر تکان بدهد. گفت: «حالا چرا قایقرونی ناغافل؟» شانه بالا انداختم: «باحاله. اگر می‌تونستم من هم یاد می‌گرفتم.» ماشین را روشن کرد، گذاشت توی دنده و چرخید طرفم: «چرا نتونی. یاد بگیر خب. گرونه؟» از پارکینگ درآمدیم انداختیم توی جاده. گفتم: «نه، نمی‌دونم. ترسناکه. تو آب افتادن ترسناکه.»توی آینه نگاه کرد، بعد به من. گفت: «جانور، قایق ساختن تو آب نیفتن.» با مشت زدم به بازوی دستی که گذاشته بود روی دنده بماند. خندید. «جدی می‌گم خب.»گفتم: «خفگی رو دوست ندارم.»«همه مرگ‌ها یه‌ جور خفگی‌اند.»
مشخصات
نام نویسنده - مترجمفاطمه مهرخان سالار
ناشرمرکز
گروه سنیعمومی
تعداد صفحات112
شابک9789642133918
نوبت چاپ1397
جلدشومیز
قطعرقعی
برای ثبت نظر وارد اکانت کاربری خود شوید یا در سایت شهر کتاب ارومیه ثبت نام کنید.

فروشگاه رادلینا، بررسی، انتخاب و خرید آنلاین